در این یادداشت کوتاه بدون وارد شدن به بحث ریشههای رشد و حضور پررنگ خیال در هنر مشرقزمین که منجر به شکلگیری هنری متفاوت از هنر غرب گردید، به روزگاری برمیگردیم که بنیانهای زیباییشناسی ایران تحت تأثیر نگاه طبیعتگرایانه غرب، متزلزل شد و از راه خود دور افتاد.
خود غرب که قرنهای متمادی در چنگال پرقدرت واقعگرایی و تقلید از طبیعت گرفتار بود، با روی آوردن به هنرهای شرقی و آفریقایی توانست خود را از سنتی دیرپا برهاند و دنیایی نو و تازه به روی خود بگشاید. پس از آن بود که هنر غرب دوباره جان گرفت و مدرنیسم سربرآورد و این در حالی رخ داد که نقاش ایرانی دلباخته هنر سنتی غرب شده بود و راهی را در پیش گرفته بود که خود آنها دست از آن کشیده بودند.
غربیها که هنر شرق را با هنر خود درآمیخته و در جهان خود ذوب کرده بودند، هنری پدید آوردند که آن را برآمده از دنیای جدید و مدرن خود تلقی کردند. اما هنرمندان ما که از ریشههای خود جدا افتاده بودند در رویکردی تجددطلبانه، شیفته و مسحور هنر مدرن غرب شدند و بدون ارتباط تنگاتنگ با بسترهای فرهنگی و اجتماعی سرزمین خود، تقلیدی کورکورانه را از جنبشهای هنری غرب در پیش گرفتند.
گرچه اکنون بسیاری از مرزها در هنر فرو ریخته و امروزه از هنرهای جهانی سخن گفته میشود، اما ضرورت وجود ویژگیهای فرهنگی در آثار هنری بیش از همیشه مطرح شده و به طور جدی حساسیت هنرمندان هر ملتی را برانگیخته است.
در سالهای گذشته تلاشهایی در این راستا به عمل آمده است تا توجه ما را به سوی پاسخگویی به این پرسشها معطوف سازد که در این شرایط دشوار و سرنوشتساز چه باید کرد؟ چگونه باید در کنار ملتهای دیگر و در روند پرشتاب جهانی شدن، هویت خود را حفظ کرد و از گم گشتگی و سرگردانی رهایی یافت؟
وقتی بار اول نقاشیها را تماشا میکنی تا ببینی چه نوع کارهایی به تماشا گذاشته شده است، گیج و مبهوت میشوی و تازه متوجه میشوی که باید بنشینی و برای خودت روشی برای تماشای درست آنها پیدا کنی. از خود میپرسی چگونه تماشای مجدد نقاشیها را شروع کنم؟ آیا عنوان نمایشگاه برای درک درست آثار، کلیدی به من میدهد؟ چگونه میتوانم این همه آثار متنوع و متضاد را تماشا کنم و به یک جمعبندی رضایتبخشی دست بیابم؟
نام نمایشگاه خیلی صریح و روشن کلید مشخصی را در اختیار من میگذارد؛ خیال. این اولین عنصری است که باید در جستوجوی آن باشم. دومین اصلی که برای خودم تعریف میکنم به ویژگیهای زمانی که در آن زندگی میکنیم و جهانی که به آن تعلق داریم مربوط میشود و فکر میکنم با این دو رهنمود، از عنوان هدفمندانه نمایشگاه هم چندان دور نشده باشم.
برای جستوجوی خیالهایی که نشانی از روزگار ما و ردی از فرهنگ دوران ما را داشته باشد، باید به سراغ چه چیزهایی بروم؟ با دو رویکرد فرمالیستی و محتوایی تماشای مجدد آثار را پی میگیرم. تابلوهایی که ساختاری قوی و خیالپردازی درخشانی دارند و مضامینی در خور تأمل را بیان میکنند و تابلوهایی که عاری از جادوی خیال، دارای بیانی ضعیف و بیروح هستند، دو قطب مختلف را در این نمایشگاه تشکیل میدهند.
گرچه دشوار است، اما میتوان شماری از آثار را به لحاظ ویژگیهای طراحی و ترکیببندیهای قوی و جسورانهشان نام برد. آثار انتزاعی بهجت صدر، علی وزیری مقدم، مسعود عربشاهی، ایرج اسکندری، محمد احصایی، فائزه شاملو، ناصر آراسته، یعقوب امدادیان، سهراب هادی، کاظم چلیپا، پویا آریانپور و رضا یحیایی؛ کارهای طبیعت حسینکاظمی، ایران درّودی، جلال شباهنگی، حبیبالله صادقی، بهروز موسوی امین، فرهاد صادقی و مصطفی گودرزی؛ نقاشیهای نیمهانتزاعی میرحسین موسوی، مرتضی ممیز، پرویز کلانتری و محمدابراهیم جعفری؛ آثار فیگوراتیو و نیمهفیگوراتیو، آیدین آغداشلو، منوچهر معتبر، محمدعلی ترقیجاه، مهدی حسینی، کاظم چلیپا، رضوان صادقزاده، مهرداد محبعلی، نصرتالله مسلمیان، بهرام دبیری، علی ذاکری، احمد وکیلی، جمشید حقیقتشناس، مصطفی درهباغی، علیاکبر صادقی، حبیب توحیدی و رضا هدایت.
اما در میان آثار نام برده شده چند اثر از چند هنرمند را میتوان نام برد که به سبب جذابیتهای مضاعف در ردیف آثار برجسته نمایشگاه و در بلندای هدفی قرار میگیرند که در ابتدای این نوشته اشاره شد.
آیدین آغداشلو نگارهای با رقم رضا عباسی را با مهارت تمام نقاشی کرده و با مچاله کردن آن، روح جدیدی در آن دمیده است، گویی که این تصویر قدیمی دوباره زبانباز کرده و با مخاطب امروزی خود حرف میزند.
مهدی حسینی که به هواداری از نگارگری ایرانی مشهور است، ابتدا به نظر میرسد که خود، از هر آنچه که از نگارگری میشناسیم دور شده است. فقط تماشای دقیق و عمیق آثار او این امکان را به بیننده میدهد تا در فضایی غوطهور شود که با عناصر و اصول برگرفته از سنت نقاشی ایران بنا شده است. مهدی حسینی با ترکیب ویژگیهایی از نگارگری ایران و نقاشی معاصر جهان به زبان تصویری خاص خود دست یافته است. گرچه برخی از مضامین تابلوهای این هنرمند، جذابیت زیادی را برای بینندگان در بر ندارد، اما سبک شخصی مهدی حسینی او را در جایگاه رفیعی قرار داده است.
کاظم چلیپا با ترکیب عناصر واقعی و خیالی در ایجاد فضایی رمزآلود کاملاً موفق عمل کرده است. این هنرمند همچنین برای القای حسی معنوی از نشانههای تصویری ایرانی – اسلامی در قالبی مدرن به خوبی بهره گرفته است.
بهنام کامرانی از دیگر نقاشانی است که در تابلوهای خود به دنبال خلق معناهایی عرفانی- فلسفی است. کامرانی با قرار دادن اشیا و عناصر نامرتبط در کنار هم، بینندگان خود را در لایههای پیچیدهای از مفاهیم درگیر میسازد و یا آنان را در همان لحظههای واپس میراند.
نصرتالله مسلمیان از جمله هنرمندانی است که نگاه ویژهای به دستاوردهای تصویری نگارگری ایرانی و تلفیق آن با نقاشی مدرن غربی دارد. مسلمیان اجزای نگارگری ایرانی را آنچنان با زبان تصویری امروز جهان پیوند میزند که رد آشکاری به جای نمیگذارد.
مهرداد محبعلی با خیالپردازی بیحد و حصر خود و با به کار بستن شیوهای منحصر به فرد، در استفاده از عناصر تصویری غیرمتعارف، اما بسیار آشنا در متن زندگی ماشینی، سعی در بیان سرگشتگی و از خود بیگانگی انسانها دارد. ترکیببندیهای غریب و غیرمنتظره محب علی به شدت غافلگیرکننده است.
جمشید حقیقتشناس تمام تلاش خود را در استفاده از گنجینه تصاویر ایرانی به کار بسته است. این هنرمند با نگاه ویژه خود در کنار نقاشان خیالپرداز معاصر ایران قرار گرفته است. آدمهای مفصلی و معلق حقیقتشناس و ترکیببندیهای آرام و متعادلی که در اکثر کارهای وی حاکم است، بیننده را به سوی نوعی ابهام و تردید هدایت میکند و برخی از رمزهای تابلوهایش ناگشوده باقی میماند.
علیرضا یزدانی: مشرق خیال شاید در کل، نام بیعیب و نقصی باشد. این نام اشاره دارد به این که خیال، اصل و پایه هنر است و خاستگاه خیالپردازی در هنر، مشرق زمین است.
کد خبر 3822